یک رویداد مهم در انتخابات دهم
دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران تا همین جا هم ویژگی های منحصر به فرد زیادی داشته است. اما به نظرم از همین الان و فارغ از اینکه این انتخابات چه نتیجهای داشته باشد می توان درباره یکی از مهمترین رویدادهای تاریخی این دوره قضاوت کرد. لااقل من اینگونه فکر می کنم.
به نظر من نه حضور فلان کاندیدا و نه انصراف بهمان کاندیدا و نه شعارها و حرفهای مطرح شده تا این لحظه (توضیح: این متن قبل از مناظره تاریخی میرحسین - احمدی نژاد نوشته شد), هیچ یک به اندازه یک «متن» شگفت انگیز که چند روز پیش منتشر شد واجد اهمیت تاریخی نبوده است. این متن از آن متنهایی است که به نظرم سالها بعد آدمها دربارهاش بحث و تحلیل خواهند کرد. شاید بتوان آنرا یک «نقطه عطف» قلمداد کرد در تاریخ «روشنفکری» ایران و خصوصا تاریخ روابط «روشنفکران» و دولت جمهوری اسلامی. به نظرم این متن پیامها و پیامدها بسیاری می تواند داشته باشد: هم برای «روشنفکران» و هم برای «حکمرانان». میتواند پایهای باشد برای درکی متقابل و احترام آمیز و حتی شاید تعاملی گره گشا در آینده.
ممکن است گفته شود روشنفکران دیگری هم هستند که از برخی کاندیداهای دیگر حمایت کردهاند. اما این حمایت به نظرم از جنس آن حمایتها نیست:
اولا این حمایت کننده برخلاف دیگر نمونه های مشابه ارتباط ارگانیکی با ستاد کاندیدای مورد حمایتش ندارد. اینگونه نیست که دوستان یا شاگردان او در ستاد کاندیدای مورد حمایتش مشغول باشند.
ثانیا منفعت شخصی و یا صنفی خاصی بر این حمایت او مترتب نیست. حتی شاید بتوان گفت که روز و حال چنین نویسندهای در دولتهای دیگر بهتر هم خواهد بود. لذا نفس این حمایت نوعی فدا کردن منافع شخصی و صنفی برای منافعی است که نویسنده/روشنفکر آنرا بالاتر یا فراتر تشخیص می دهد.
ثالثا این حمایت در چارچوب و قالبهای متصلب ایدئولوژیک رایج (اعم از لیبرال, چپ, مذهبی) نمی گنجد. نه اینکه گزاره های ایدئولوژیک در این متن یافت نمی شود. اتفاقا رگه هایی از ناسیونالیسم و تکنوکراسی در متن عیان است. اما متن را به قالب تنگ هیچ ایدئولوژی واحدی نمی توان تقلیل داد.
ممکن است با همه گزاره های این «متن» موافق نباشیم, اما به سختی میتوانیم اهمیت تاریخی آنرا انکار کنیم. مهم نیست که در این انتخابات طرفدار کدام کاندیدا هستیم, مهم این است که نقش چنین متنی در رسوا نمودن و شالوده شکنی دوگانه های سرکوبگر و پوشانندهای چون «سنت -مدرنیته» و «اسلام - غرب» را دریابیم. این که نویسنده این متن - که در جای خود شخصیت محترم و خلاقی است - «بزرگترین کار زندگی» اش را اتخاذ و اعلام این موضع دانسته است, خود نشانی است از خودآگاهی تاریخیای که پشت تصمیم او قرار دارد. بهتر است بیش از این چیزی نگویم و اجازه دهم که خود «متن» سخن بگوید. اگرچه خواندن این متن به همرا متن دیگری که در پایان به آن لینک دادهام طعم دیگری دارد!
* * *
دیشب، از یکی از نزدیکانم پرسیدم در رایگیری دهم شرکت خواهد کرد یا نه. و اگر شرکت خواهد کرد به چه کسی رای خواهد داد.
گفت که شرکت خواهد کرد و به یکی از «نامزدهای چپ دموکراتنما» رای خواهد داد. اگر خاطرم جمع بود که او در رایگیری شرکت نخواهد کرد یا شرکت خواهد کرد اما رای سفید خواهد انداخت؛ همچنان بر این عقیدهام پایبند بودم که در رایگیری دهم شرکت نکنم.
اما حالا، و به جهتِ خنثی کردن اثراتِ احتمالی رای او در نتیجهی نهایی آراء؛ «در رایگیری دهم شرکت خواهم کرد و به محمود احمدینژاد رای خواهم داد». چون هیچ وضعیت دیگری را به «مدیریتِ تغییرات»ی که اکنون بیشتر از هروقتِ دیگر الزامی و گریزناپذیر بهنظر میرسد، توسط «دانشگاهیان - نظامیان» ترجیح نمیدهم.
با این حال، باز هم جملهی معروفم را تکرار میکنم: «هر تصمیمی که جمع در جمعیتش بگیرد؛ هرچه که باشد؛ لاجرم صحیحتر است از تصمیمی که فرد در فردیتش میگیرد».
این یعنی: هر تصمیمی که اکثریت افکار عمومی ایرانیان در رایگیری دهم بگیرد، هرچه که باشد؛ دربردارندهی منافع ملی ما خواهد بود و مصلحتِ کشورمان در همان تصمیم است.
این یعنی: وقتی به نزدیکترین کسانم اصرار نمیکنم که به چه کسی رای بدهند بلکه به اراده و اختیارشان در تصمیمگیری احترام میگذارم؛ به هیچکس دیگر هم اصرار نخواهم کرد که چه تصمیمی بگیرند.
من یک رای دارم و آن یک رای به «محمود احمدینژاد» تعلق خواهد گرفت. چون:
۱)برای نخستینبار بعد از سهدهه، در سازمان ملل مینشیند و در اقدامی مبتنی بر منافع ملی، به سخنرانی رئیسجمهور ایالاتمتحده گوش میدهد.
۲)برای نخستینبار بعد از سهدهه، نامهی «تبریک به رئیسجمهور منتخب ایالاتمتحده» مینویسد و بازهم «تابو»های سخت و دیرپا را نادیده میگیرد.
۳) برای نخستینبار در تاریخ سیاسی کشورمان، برای حل مسئلهای سیاسی، دستبه دامان ترفند «ریشسفیدی» و «لابیگری با مراجع قدرت» نمیشود بلکه مطابق با اختیارات و تکالیف قانونیاش «اخطار قانون اساسی» میدهد.
۴) برای نخستینبار «مالیات بر ارزش افزوده» را مطرح میکند تا نظام غیرشفافِ فضای کسبو کار در ایران را شفاف کند. تا آنگاه بتواند جهتَِ اخد مالیات برای ادارهی کشور را از «کارمندان» به «بازاریان و صاحبان صنایع» و در حقیقت «طبقهی برخوردار» تغییر دهد.
۵) کوشیده است بهای کالاها و خدمات و از جمله حاملهای انرژی را «واقعی» کند که همگان میدانیم با «واقعیشدن قیمتها»ست که «هوش، خلاقیت و شایستگی شهروندان» نیز بهای واقعی خود را بازخواهد یافت و قیمت پیدا خواهد کرد.
۶) «ایرانیان خارج کشور» و بهبود رابطهی عاطفی آنان با سرزمین مادریشان را از جملهی سیاستهای اصلی خود قرار داده است.
۷) تا آنجا که توانسته، از «نقش روحانیون و مراجع مذهبی در تصمیمگیریهای سیاسی کشور» کاسته است. و بدین ترتیب، کوشیده است شأن رئیسجمهور و نهاد اجرایی را تا حد ظرفیتهای قانون اساسی بالا ببرد. تا آنجا که حتا برخی دولتمردان را به دلیل «هماهنگی با هرکسی جز رئیسجمهور» از کابینهاش کنار گذاشته و پای تبعات و پیامدهای آن ایستاده است.
۸) در دانشگاه کلمبیا ایستاده و به خاطر دفاع از حق هستهای شدن کشورمان، بارانی از توهین و تحقیر را بهجان خریده اما مثل بزدلها صحنه را ترک نکرده است.
۹) طرح «رهگیری املاک» را راهاندازی کرده است تا مانع چپاول اموال عمومی کشور توسط مافیای زمین شود.
۱۰) و تنها در هنگام تصدی اوست که پس از نزدیک به ۱۲ سال معطلی و سرگردانی میان مجالس مختلف و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت، «قانون مبارزه با پولشویی» را در کشور تصویب کرده و پیگیر اجرای آن است که نقش کمنظیری در سالمسازی فضای اقتصادی کشور و تضعیف باندهای مالی ایفا خواهد کرد.
۱۱) و تنها دولتمرد جمهوری اسلامی بوده است که به جرأت میتوانم ادعا میکنم که: از متن سخنان او در چهار سال گذشته، حتا در یک مورد برنمیآید که به «نگرهی ناورای خودی - غیرخودی» معتقد باشد. نه تنها چنین نیست، بلکه بیکمترین نگرانی از سرزنشها و ملامتهای دیگر حاکمان، با کسی از ما غیرخودیها (همسر دکتر فاطمی) ملاقات میکند و همسر فقید او را «شهید راه آزادی ملت ایران» میخواند.
گمان میکنم کشور من، در چهارسال آینده به تداوم قدرتِ مرد جسور، قاطع و عملگرایی چون او، نیاز مبرم داشته باشد تا بتواند خود را مهیای ورود به یک «تکنوکراسی نسبتاً دموکرات» کند.
فرهاد جعفری
نویسنده رمان «کافه پیانو»
(به نقل از سایت بی بی سی فارسی)
پ.ن.١: این روایت خواندنی جناب جعفری از حضور در یک جلسه مناظره را نیز از دست ندهید.
پ.ن.٢: فرهاد جعفری را نمی شناختم و رمان کافه پیانو را هم نخوانده بودم. اما همین متن بالا کافی بود که ایمیلی کوتاه به او بزنم. پاسخ او قابل توجه بود.
---------------------
جناب جعفری
فقط خواستم عرض سلامی کنم، دورادور، و صیمانه تبریک بگویم بخاطر «بزرگترین کار زندگی» تان.
سرفراز باشید
ارادتمند
شهاب اسفندیاری
----------------
شهاب عزیز
من هم در این مورد متنی نوشته ام. : )
جالبه که ایشون بعد اون مناظره بر عقیدهاشون پافشاری میکنن..البته دوست ندارم اینجا رو به بحثهای سیاسی برگزار کنم ولی خب...دستکم اگر آقای احمدینژاد فراتر از رای آوردن اون حرفها رو زده باشه گفتمان جدیدی رو حاکم کرده..من بیشتر از اینکه به چهار سال بعد ریاستجمهوری ایشون فکر کنم به این فکر می کنم که مردی پاک و سالم مثل ایشون به تنهایی یک حزبه که تا سالها می تونه در مقام یک منتقد روسای جمهور بعدی عمل کنه با مشروعیتی که این روزها از مردم گرفته..ما به یک چنین حزبی نیاز داشتیم...
یک درخواست از آقا شهبا عزیز در اینجا خیلی کسی از جریانات رقابتی حزبی فرنگ خبردار نیست..شما که ساکن بلاد بریتانیای صغیرشده هستی..به ما بگو در مناظرات آنجا چه قوانینی حاکمه..ایا مثل اینجا از این افشاگری ها میشه و از اینجور حرفا
اقا شهاب بود اشتباهی نوشتیم شهبا
کاش امروز تبریز بودید و می دیدید چطور هم فکرانتون سوسک شدند .... حتما دنبال فیلمش باشید چون فکرتون رو باز می کنه... متاسفم که با این رای تون دارین خودتون رو حامی دروغگوها می کنین... می دونم که این کامنت رو پاک می کنین ولی مهم نیس .. می خواستم حرفم رو با شما زده باشم
از پاسختان ممنون..با اینکه بنده رایم خلاف رای شما و فرهاد جعفری عزیز است و البته برخلاف دوستان جوزده طرفدار شال سبز (مستحضر هستید که ما سیدیم و بر سبزپوشی اولی) در برگزیدن این شیخ دوستداشتنی دلایل عقلی و حسی بسیار دارم (چیزی جدای از دلایل امثال عبدی و کدیور و زیدابادی و دانشجویان تحکیمی طیف علامه و...)ولی از حاکم شدن گفتمان انقلابی و عدالتمحور استقبال می کنیم به شرطی که با درایت همراه باشد..(چیزی که در اقای احمدی نژاد نیست) غرض از مطرح کردن این درخواست از شما هم این بود که دغدغه شخصی خودم برای مدرن کردن فضای گفتمان سیاسی ایران را با تجارب غرب همراه کنم...چیزی که در تبلیغات انتخاباتی اقای کروبی بود...جداشدن از شعارزدگی..رفتارهای عوام پسند..تخریب یکدیگر و. تکیه بر برنامه و مدیران..می دانید که ایشان تا الان تنها کاندیدی هستند که به تدریج اعضای دولت خود را معرفی می کنند و بیهراس از اتهاماتی مبنی بر سادهلوحی هنوز بر شعار جزیینگرانه 70000 تومان برقرار هستند...اهل تحزب هستند و لابیگری و..بگذریم.....به هر حال شما در موقعیتی هستید که می توانید به عنوان شاهدی بیطرف رفتار دیگران را برای ما شرح دهید..خوشحال میشوم
در ضمن اگرچه موضع شما را درباره نوشتن برای ما میدانم ولی همین بحث نفع عمومی خیلی جالب است اگر پروبالش دهید و برای ما بفرستید...ما در حال جمع و جور کردن ویژهنامهای برای رفتار انتخاباتی رسانه ملی د ر انتخابات دهم هستیم...این اتفاق خوب مناظره را می خواهیم تحلیل کنیم... به هر حال اگر چیزی نوشتید و قابل دانستید در خدمتیم.
سلام آقاي اسفندياري. فقط خواستم بگويم تمام اين مطلب فلسفي شما و آقاي جعفري چيزي از دروغگويي آقاي احمدينژاد كم نميكند. شايد آقاي جعفري به قول خودشان از رويارويي اين آدم با روحانيت خوشخال باشند اما رفتن روحانيت و آمدن فاشيسم مشكلي از ايرانيان حل نميكند. سندهاي دروغهاي آقاي احمدينژاد هم كه به وفور در دسترس است. من كه از نزديك برخوردهاي اين آقايان را با دوستانم ديدهام هرگز احمدينژاد و اطرافيانش را باور نخواهم كرد . او و طرفدارانش قطعا مخالف آزادي بيان و طرفدار تئوري توجيه وسيله به نام هدف هستند. من در عمرم سياسمتداري به بياخلاقي ايشان نديدهام. مروري بر كيهان، رجانيوز، ايرناي استحالهشده توسط ايشان و ديگر سايتهاي وابسته همينطور برخوردهاي بسيار ناجوانمردانهشان با برخي فعالان خبري و فرهنگي اصلا جاي جشنگرفتن ندارد. رجا نيوز به صغير و كبير رحم نميكند. مراقب باشيد و بدانيد شايد پدرسالاري برود اما فاشيسم ميآيد و شما هم به زودي آن را حس خواهيد كرد.
به نظر من آقای جعفری فکر می کند که احمدی نژاد جدایی دین از سیاست را که خواسته ی ایشان است اعمال خواهد کرد اما دریغا که اینگونه نیست و ما هم اکنون شاهد اسلام طالبانی در کشور هستیم ایشان حق نیستند که اگر اینگونه بود برای اثبات خود متوسل به زور نمی شد...
جناب جعفری براتون متاسفم شاید شما حالا حالاها با همین حرفا سرخودتونو گرم کنید و اینجوری سر یه سری افراد ساده لوحو کلاه بزارید شایدم اصلا تو این دنیا نفهمید که چی شده و چه خبره شایدم میدونید و خودتونو زدید به اون راه ولی اون دنیا بالاخره میفهمید .